معنی تجسم کردن
تجسم کردن
حقیقت بنانا , تجسم کرنا
تصویر تجسم کردن
دیکشنری فارسی به اردو
واژههای مرتبط با تجسم کردن
تجسم کردن
تجسم کردن
Actualize, Embody
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تجسم کردن
تجسم کردن
осуществить , олицетворять
دیکشنری فارسی به روسی
تجسم کردن
تجسم کردن
verwirklichen, verkörpern
دیکشنری فارسی به آلمانی
تجسم کردن
تجسم کردن
реалізувати , втілювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تجسم کردن
تجسم کردن
urzeczywistniać, uosabiać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تجسم کردن
تجسم کردن
实现 , 体现
دیکشنری فارسی به چینی
تجسم کردن
تجسم کردن
concretizar, encarnar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تجسم کردن
تجسم کردن
concretizzare, incarnare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تجسم کردن
تجسم کردن
materializar, encarnar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تجسم کردن
تجسم کردن
actualiser, incarner
دیکشنری فارسی به فرانسوی