معنی پراکنده کردن
پراکنده کردن
پھیلانا , بکھیرنا
تصویر پراکنده کردن
دیکشنری فارسی به اردو
واژههای مرتبط با پراکنده کردن
پراکنده کردن
پراکنده کردن
Disperse, Dissipate, Scatter
دیکشنری فارسی به انگلیسی
پراکنده کردن
پراکنده کردن
рассеивать , рассеивать
دیکشنری فارسی به روسی
پراکنده کردن
پراکنده کردن
zerstreuen, verstreuen
دیکشنری فارسی به آلمانی
پراکنده کردن
پراکنده کردن
розсіювати , розсіювати , розсіювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
پراکنده کردن
پراکنده کردن
rozpraszać
دیکشنری فارسی به لهستانی
پراکنده کردن
پراکنده کردن
驱散 , 消散 , 散播
دیکشنری فارسی به چینی
پراکنده کردن
پراکنده کردن
dispersar, dissipar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
پراکنده کردن
پراکنده کردن
disperdere, dissipare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
پراکنده کردن
پراکنده کردن
dispersar, disipar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
پراکنده کردن
پراکنده کردن
disperser, dissiper
دیکشنری فارسی به فرانسوی