معنی متوقف کردن متوقف کردن sonlandırmak, durmak, durdurmak تصویر متوقف کردن دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
متوقف کردن متوقف کردن از کار انداختن، به درنگ وا داشتن بدرنگ وا داشتن، در محلی ایستانیدن، تعطیل کردن کار یا کارخانه فرهنگ لغت هوشیار
متوقف کردن متوقف کردن przerywać, przestać, zaprzestać, zatrzymywać, zatrzymać دیکشنری فارسی به لهستانی