معنی گریه کردن گریه کردن ağlamak, üzülmek, yas tutmak, hıçkırmak, ağlama تصویر گریه کردن دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
گریه کردن گریه کردن گریستن اشک ریختن: گیتی برو چو خون سیاوش گریه کرد خون سیاوشان زد و چشمش روان برفت. (بدایع سعدی) فرهنگ لغت هوشیار