جدول جو
جدول جو

معنی گریه کردن

گریه کردن
ร้องไห้ , ร้องไห้ , เศร้าโศก , เศร้า , สะอื้น , ความโศกเศร้า , ร้องไห้
تصویری از گریه کردن
تصویر گریه کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی

واژه‌های مرتبط با گریه کردن

گریه کردن

گریه کردن
گریستن اشک ریختن: گیتی برو چو خون سیاوش گریه کرد خون سیاوشان زد و چشمش روان برفت. (بدایع سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار