معنی جمع کردن جمع کردن รวบรวม , รวบรวม , เก็บรวบรวม , รวมกลุ่ม , รวมกัน تصویر جمع کردن دیکشنری فارسی به تایلندی
جمع کردن جمع کردن فلنجیدن گرد آوردن، افزودن گرد کردن اندوختن گرد کردن گرد آوردن: (اموال بسیار جمع کرد)، فراهم کردن غند کردن: (لوازم و اسباب خانه را جمع کرد تا با وسیله نقلیه حمل کنند) فرهنگ لغت هوشیار