معنی به طور غیرقابل جایگزینی
- به طور غیرقابل جایگزینی
- อย่างไม่สามารถทดแทนได้
واژههای مرتبط با به طور غیرقابل جایگزینی
به طور غیرقابل جایگزینی
- به طور غیرقابل جایگزینی
- незаменимо
به طور غیرقابل جایگزینی
- به طور غیرقابل جایگزینی
- unersetzlich
به طور غیرقابل جایگزینی
- به طور غیرقابل جایگزینی
- незамінно
به طور غیرقابل جایگزینی
- به طور غیرقابل جایگزینی
- niezastępowalnie
به طور غیرقابل جایگزینی
- به طور غیرقابل جایگزینی
- 无法替代地
به طور غیرقابل جایگزینی
- به طور غیرقابل جایگزینی
- de maneira irremplazável
به طور غیرقابل جایگزینی
- به طور غیرقابل جایگزینی
- in modo irremplazabile
به طور غیرقابل جایگزینی
- به طور غیرقابل جایگزینی
- de manera irremplazable
به طور غیرقابل جایگزینی
- به طور غیرقابل جایگزینی
- de manière irremplaçable
به طور غیرقابل جایگزینی
- به طور غیرقابل جایگزینی
- onvervangbaar
