معنی محبوس کردن
محبوس کردن
бросить
تصویر محبوس کردن
دیکشنری فارسی به روسی
واژههای مرتبط با محبوس کردن
محبوس کردن
محبوس کردن
زندانی کردن حبس کردن زندانی کردن: او را بگرفتند و محبوس کردند
فرهنگ لغت هوشیار
محبوس کردن
محبوس کردن
Maroon
دیکشنری فارسی به انگلیسی
محبوس کردن
محبوس کردن
abandonar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
محبوس کردن
محبوس کردن
zurücklassen
دیکشنری فارسی به آلمانی
محبوس کردن
محبوس کردن
porzucić
دیکشنری فارسی به لهستانی
محبوس کردن
محبوس کردن
залишити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
محبوس کردن
محبوس کردن
achterlaten
دیکشنری فارسی به هلندی
محبوس کردن
محبوس کردن
abandonar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
محبوس کردن
محبوس کردن
abandonner
دیکشنری فارسی به فرانسوی