معنی طلوع کردن
طلوع کردن
рассветать
تصویر طلوع کردن
دیکشنری فارسی به روسی
واژههای مرتبط با طلوع کردن
طلوع کردن
طلوع کردن
برآمدن بر دمیدن بر آمدن آفتاب و دیگر ستارگان
فرهنگ لغت هوشیار
طلوع کردن
طلوع کردن
Dawn
دیکشنری فارسی به انگلیسی
طلوع کردن
طلوع کردن
anbrechen
دیکشنری فارسی به آلمانی
طلوع کردن
طلوع کردن
світанок
دیکشنری فارسی به اوکراینی
طلوع کردن
طلوع کردن
świtać
دیکشنری فارسی به لهستانی
طلوع کردن
طلوع کردن
amanhecer
دیکشنری فارسی به پرتغالی
طلوع کردن
طلوع کردن
albeggiare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
طلوع کردن
طلوع کردن
amanecer
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
طلوع کردن
طلوع کردن
aurore
دیکشنری فارسی به فرانسوی