معنی دستبند زدن
دستبند زدن
надеть наручники
تصویر دستبند زدن
دیکشنری فارسی به روسی
واژههای مرتبط با دستبند زدن
دستبند زدن
دستبند زدن
Handcuff
دیکشنری فارسی به انگلیسی
دستبند زدن
دستبند زدن
fesseln
دیکشنری فارسی به آلمانی
دستبند زدن
دستبند زدن
надіти наручники
دیکشنری فارسی به اوکراینی
دستبند زدن
دستبند زدن
zakładać kajdanki
دیکشنری فارسی به لهستانی
دستبند زدن
دستبند زدن
给戴手铐
دیکشنری فارسی به چینی
دستبند زدن
دستبند زدن
algemar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
دستبند زدن
دستبند زدن
ammanettare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
دستبند زدن
دستبند زدن
esposar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
دستبند زدن
دستبند زدن
menotter
دیکشنری فارسی به فرانسوی