معنی پلیس را نظارت کردن
پلیس را نظارت کردن
следить
تصویر پلیس را نظارت کردن
دیکشنری فارسی به روسی
واژههای مرتبط با پلیس را نظارت کردن
پلیس را نظارت کردن
پلیس را نظارت کردن
Police
دیکشنری فارسی به انگلیسی
پلیس را نظارت کردن
پلیس را نظارت کردن
überwachen
دیکشنری فارسی به آلمانی
پلیس را نظارت کردن
پلیس را نظارت کردن
патрулювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
پلیس را نظارت کردن
پلیس را نظارت کردن
kontrolować
دیکشنری فارسی به لهستانی
پلیس را نظارت کردن
پلیس را نظارت کردن
警察
دیکشنری فارسی به چینی
پلیس را نظارت کردن
پلیس را نظارت کردن
vigiar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
پلیس را نظارت کردن
پلیس را نظارت کردن
sorvegliare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
پلیس را نظارت کردن
پلیس را نظارت کردن
vigilar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
پلیس را نظارت کردن
پلیس را نظارت کردن
surveiller
دیکشنری فارسی به فرانسوی