معنی آینه کردن
آینه کردن
отражать
تصویر آینه کردن
دیکشنری فارسی به روسی
واژههای مرتبط با آینه کردن
آینه کردن
آینه کردن
Mirror
دیکشنری فارسی به انگلیسی
آینه کردن
آینه کردن
spiegeln
دیکشنری فارسی به آلمانی
آینه کردن
آینه کردن
відображати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
آینه کردن
آینه کردن
odbijać
دیکشنری فارسی به لهستانی
آینه کردن
آینه کردن
镜像
دیکشنری فارسی به چینی
آینه کردن
آینه کردن
refletir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
آینه کردن
آینه کردن
riflettere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
آینه کردن
آینه کردن
reflejar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
آینه کردن
آینه کردن
refléter
دیکشنری فارسی به فرانسوی