معنی نظارت کردن
نظارت کردن
monitorar, supervisionar
تصویر نظارت کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
واژههای مرتبط با نظارت کردن
نظارت کردن
نظارت کردن
Monitor, Oversee, Supervise
دیکشنری فارسی به انگلیسی
نظارت کردن
نظارت کردن
monitorować, nadzorować
دیکشنری فارسی به لهستانی
نظارت کردن
نظارت کردن
мониторить , контролировать
دیکشنری فارسی به روسی
نظارت کردن
نظارت کردن
моніторити , наглядати , контролювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
نظارت کردن
نظارت کردن
monitoren, toezichthouden, toezicht houden
دیکشنری فارسی به هلندی
نظارت کردن
نظارت کردن
überwachen, beaufsichtigen
دیکشنری فارسی به آلمانی
نظارت کردن
نظارت کردن
monitorear, supervisar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
نظارت کردن
نظارت کردن
surveiller, superviser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
نظارت کردن
نظارت کردن
monitorare, supervisionare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی