معنی ممنوع کردن
ممنوع کردن
proibir
تصویر ممنوع کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
واژههای مرتبط با ممنوع کردن
ممنوع کردن
ممنوع کردن
Ban, Forbid, Prohibit
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ممنوع کردن
ممنوع کردن
verbieten
دیکشنری فارسی به آلمانی
ممنوع کردن
ممنوع کردن
zabraniać
دیکشنری فارسی به لهستانی
ممنوع کردن
ممنوع کردن
запрещать , запрещать
دیکشنری فارسی به روسی
ممنوع کردن
ممنوع کردن
забороняти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
ممنوع کردن
ممنوع کردن
verbieden
دیکشنری فارسی به هلندی
ممنوع کردن
ممنوع کردن
prohibir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
ممنوع کردن
ممنوع کردن
interdire
دیکشنری فارسی به فرانسوی
ممنوع کردن
ممنوع کردن
vietare, proibire
دیکشنری فارسی به ایتالیایی