معنی لب و لوچه انداختن
- لب و لوچه انداختن
- fazer biquinho
واژههای مرتبط با لب و لوچه انداختن
لب و لوچه انداختن
- لب و لوچه انداختن
- Pout
لب و لوچه انداختن
- لب و لوچه انداختن
- schmollen
لب و لوچه انداختن
- لب و لوچه انداختن
- naburmuszać twarz
لب و لوچه انداختن
- لب و لوچه انداختن
- надувать губы
لب و لوچه انداختن
- لب و لوچه انداختن
- надувати губи
لب و لوچه انداختن
- لب و لوچه انداختن
- hacer un puchero
لب و لوچه انداختن
- لب و لوچه انداختن
- faire la moue
لب و لوچه انداختن
- لب و لوچه انداختن
- fare il broncio
لب و لوچه انداختن
- لب و لوچه انداختن
- pruimen
