معنی قدم گذاشتن
قدم گذاشتن
dar um passo
تصویر قدم گذاشتن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
واژههای مرتبط با قدم گذاشتن
قدم گذاشتن
قدم گذاشتن
کنایه از راه رفتن و پا گذاشتن در جایی، قَدَم نهادن
فرهنگ فارسی عمید
قدم گذاشتن
قدم گذاشتن
گام نهادن پا نهادن پیش رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
قدم گذاشتن
قدم گذاشتن
Step
دیکشنری فارسی به انگلیسی
قدم گذاشتن
قدم گذاشتن
сделать шаг
دیکشنری فارسی به روسی
قدم گذاشتن
قدم گذاشتن
einen Schritt machen
دیکشنری فارسی به آلمانی
قدم گذاشتن
قدم گذاشتن
stawiać krok
دیکشنری فارسی به لهستانی
قدم گذاشتن
قدم گذاشتن
робити крок
دیکشنری فارسی به اوکراینی
قدم گذاشتن
قدم گذاشتن
dar un paso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
قدم گذاشتن
قدم گذاشتن
faire un pas
دیکشنری فارسی به فرانسوی