معنی فرار کردن فرار کردن fugir, eludir, escapar, correr rapidamente تصویر فرار کردن دیکشنری فارسی به پرتغالی
فرار کردن فرار کردن گریختن جستن که نتوانی ز بند چرخ رستن ز تقدیری که یزدان کرد جستن (ویس ورامین) گریختن جستن فرهنگ لغت هوشیار
فرار کردن فرار کردن دور شدن ناگهانی و با سرعت زیاد از موضع خطر، دور شدن از دسترس و نظارت کسی،کنایه از تن ندادن و تسلیم نشدن در برابر کار یا وضعیتی مثلاً فرار از خدمت سربازی فرهنگ فارسی عمید