معنی غوطه ور کردن
غوطه ور کردن
submergir
تصویر غوطه ور کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
واژههای مرتبط با غوطه ور کردن
غوطه ور کردن
غوطه ور کردن
فرو بردن کسی یا چیزی را در آب، غرق کردن
فرهنگ لغت هوشیار
غوطه ور کردن
غوطه ور کردن
Submerge
دیکشنری فارسی به انگلیسی
غوطه ور کردن
غوطه ور کردن
погружать
دیکشنری فارسی به روسی
غوطه ور کردن
غوطه ور کردن
untertauchen
دیکشنری فارسی به آلمانی
غوطه ور کردن
غوطه ور کردن
zanurzać
دیکشنری فارسی به لهستانی
غوطه ور کردن
غوطه ور کردن
занурювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
غوطه ور کردن
غوطه ور کردن
sumergir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
غوطه ور کردن
غوطه ور کردن
submerger
دیکشنری فارسی به فرانسوی
غوطه ور کردن
غوطه ور کردن
sommergere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی