معنی عبوس کردن
عبوس کردن
franzir a testa
تصویر عبوس کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
واژههای مرتبط با عبوس کردن
عبوس کردن
عبوس کردن
Scowl
دیکشنری فارسی به انگلیسی
عبوس کردن
عبوس کردن
хмуриться
دیکشنری فارسی به روسی
عبوس کردن
عبوس کردن
die Stirn runzeln
دیکشنری فارسی به آلمانی
عبوس کردن
عبوس کردن
хмуритися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
عبوس کردن
عبوس کردن
marszczyć brwi
دیکشنری فارسی به لهستانی
عبوس کردن
عبوس کردن
aggrottare le sopracciglia
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
عبوس کردن
عبوس کردن
fruncir el ceño
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
عبوس کردن
عبوس کردن
froncer les sourcils
دیکشنری فارسی به فرانسوی
عبوس کردن
عبوس کردن
fronsen
دیکشنری فارسی به هلندی