معنی شفاف
- شفاف
- claro, lúcido, translúcido, transparente
واژههای مرتبط با شفاف
شفاف
- شفاف
- آنچه از نفوذ شعاع مانع نشود، مانند شیشه، جسمی که حاجب دیدار ماورا خود نباشد چون هوا
شفاف
- شفاف
- هرچیز لطیف و نازک که از پشت آن چیزهای دیگر دیده شود
شفاف
- شفاف
- ویژگی هر چیز لطیف و نازک که از پشت آن اشیای دیگر نمایان باشد مانند بلور و شیشه
شفاف
- شفاف
- Clear, Translucent, Transparent, Lucid
شفاف
- شفاف
- ясный , полупрозрачный , прозрачный
شفاف
- شفاف
- klar, durchscheinend, transparent
شفاف
- شفاف
- ясний , чіткий , напівпрозорий , прозорий
شفاف
- شفاف
- jasny, przezroczysty
شفاف
- شفاف
- 清晰的 , 半透明的 , 透明的
