معنی سرگرم کردن
سرگرم کردن
divertir, entreter, brincar
تصویر سرگرم کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
واژههای مرتبط با سرگرم کردن
سرگرم کردن
سرگرم کردن
Amuse, Entertain, Kid
دیکشنری فارسی به انگلیسی
سرگرم کردن
سرگرم کردن
развлекать , играть
دیکشنری فارسی به روسی
سرگرم کردن
سرگرم کردن
amüsieren, unterhalten, spielen
دیکشنری فارسی به آلمانی
سرگرم کردن
سرگرم کردن
розважати , розважати , грати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
سرگرم کردن
سرگرم کردن
bawić, bawić się
دیکشنری فارسی به لهستانی
سرگرم کردن
سرگرم کردن
娱乐 , 玩耍
دیکشنری فارسی به چینی
سرگرم کردن
سرگرم کردن
divertire, intrattenere, giocare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
سرگرم کردن
سرگرم کردن
divertir, entretener, jugar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
سرگرم کردن
سرگرم کردن
amuser, divertir, jouer
دیکشنری فارسی به فرانسوی