معنی رفت و آمد کردن
رفت و آمد کردن
fazer o trajeto
تصویر رفت و آمد کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
واژههای مرتبط با رفت و آمد کردن
رفت و آمد کردن
رفت و آمد کردن
Commute
دیکشنری فارسی به انگلیسی
رفت و آمد کردن
رفت و آمد کردن
ездить на работу
دیکشنری فارسی به روسی
رفت و آمد کردن
رفت و آمد کردن
pendeln
دیکشنری فارسی به آلمانی
رفت و آمد کردن
رفت و آمد کردن
подорожувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
رفت و آمد کردن
رفت و آمد کردن
dojeżdżać
دیکشنری فارسی به لهستانی
رفت و آمد کردن
رفت و آمد کردن
通勤
دیکشنری فارسی به چینی
رفت و آمد کردن
رفت و آمد کردن
pendolare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
رفت و آمد کردن
رفت و آمد کردن
hacer el trayecto
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
رفت و آمد کردن
رفت و آمد کردن
faire le trajet
دیکشنری فارسی به فرانسوی