معنی دورترین
دورترین
o mais distante, mais externo
تصویر دورترین
دیکشنری فارسی به پرتغالی
واژههای مرتبط با دورترین
دورترین
دورترین
Furthest, Outermost
دیکشنری فارسی به انگلیسی
دورترین
دورترین
самый дальний , внешний самый
دیکشنری فارسی به روسی
دورترین
دورترین
am weitesten, äußerste
دیکشنری فارسی به آلمانی
دورترین
دورترین
найдальший , найвіддаленіший
دیکشنری فارسی به اوکراینی
دورترین
دورترین
najdalszy, najbardziej zewnętrzny
دیکشنری فارسی به لهستانی
دورترین
دورترین
最远的 , 最外面的
دیکشنری فارسی به چینی
دورترین
دورترین
il più lontano, più esterno
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
دورترین
دورترین
más lejano, más externo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
دورترین
دورترین
le plus éloigné, le plus externe
دیکشنری فارسی به فرانسوی