معنی حفظ کردن
- حفظ کردن
- conservar, preservar, manter
واژههای مرتبط با حفظ کردن
حفظ کردن
- حفظ کردن
- از بر کردن
حفظ کردن
- حفظ کردن
- نگهداری، از بر کردن اوز حالی که شاه از او جوید - همه از بر به جمله بر گوید (سنایی - حدیقه) ورم کردن نگهدای کردن نگاهبانی کردن، بیاد سپردن از بر کردن
حفظ کردن
- حفظ کردن
- Conserve, Preserve, Uphold
حفظ کردن
- حفظ کردن
- сохранять , поддерживать
حفظ کردن
- حفظ کردن
- erhalten, bewahren, aufrechterhalten
حفظ کردن
- حفظ کردن
- зберігати , підтримувати
حفظ کردن
- حفظ کردن
- zachować, podtrzymywać
حفظ کردن
- حفظ کردن
- 保存 , 支持
حفظ کردن
- حفظ کردن
- conservare, preservare, mantenere
