معنی حمام کردن
حمام کردن
tomar banho
تصویر حمام کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
واژههای مرتبط با حمام کردن
حمام کردن
حمام کردن
Bath
دیکشنری فارسی به انگلیسی
حمام کردن
حمام کردن
принимать ванну
دیکشنری فارسی به روسی
حمام کردن
حمام کردن
baden
دیکشنری فارسی به آلمانی
حمام کردن
حمام کردن
купатися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
حمام کردن
حمام کردن
kąpać się
دیکشنری فارسی به لهستانی
حمام کردن
حمام کردن
洗澡
دیکشنری فارسی به چینی
حمام کردن
حمام کردن
fare il bagno
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
حمام کردن
حمام کردن
bañarse
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
حمام کردن
حمام کردن
se baigner
دیکشنری فارسی به فرانسوی