معنی تنش
تنش
tensão
تصویر تنش
دیکشنری فارسی به پرتغالی
واژههای مرتبط با تنش
تنش
تنش
تشنج
فرهنگ واژه فارسی سره
تنش
تنش
تنیدن، بافتن، تابیدن، تار بافتن عنکبوت یا کرم ابریشم
فرهنگ فارسی عمید
تنش
تنش
Tenseness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تنش
تنش
напряжённость
دیکشنری فارسی به روسی
تنش
تنش
Anspannung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تنش
تنش
напруженість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تنش
تنش
napięcie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تنش
تنش
紧张
دیکشنری فارسی به چینی
تنش
تنش
tensione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی