ترجمه بازمانده به پرتغالی - دیکشنری فارسی به پرتغالی
واژههای مرتبط با بازمانده
بازمانده
- بازمانده
- به جا مانده مثلاً آثار بازمانده از دورۀ هخامنشیان، آنکه پس از مرگ کسی باقی می ماند، خویشاوندان فرد درگذشته، عقب افتاده، کنایه از بی نصیب، محروم
فرهنگ فارسی عمید