رها، یله، رسته، بدون دلبستگی به دنیا و تعلقات آن، وارسته، برای مِثال عیب حافظ گو مکن واعظ که رفت از خانقاه / پای آزادان نبندند ار به جایی رفت رفت (حافظ - ۱۸۲)، بی قید و بند، آنکه آزادی دارد، آنکه یا آنچه وابسته به ارگان دولتی نباشد، مقابلِ ممنوع، بدون عامل بازدارنده، عزب، مجرد، در فلسفه دارای اختیار، آنکه بندۀ کسی نباشد
رها، وارسته، بی قید و بند، نوعی ماهی استخوانی که گوشت قرمز و چرب دارد و بزرگی آن تا یک متر می رسد، درختی است از خانواده نارونان، آن که بنده کسی نباشد، مقابل بنده، عبد، مختار، مخیر، نجیب، اصیل، سالم