معنی آبگرفته کردن
آبگرفته کردن
encharcar
تصویر آبگرفته کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
واژههای مرتبط با آبگرفته کردن
آبگرفته کردن
آبگرفته کردن
Waterlog
دیکشنری فارسی به انگلیسی
آبگرفته کردن
آبگرفته کردن
заливать водой
دیکشنری فارسی به روسی
آبگرفته کردن
آبگرفته کردن
durchweichen
دیکشنری فارسی به آلمانی
آبگرفته کردن
آبگرفته کردن
затоплювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
آبگرفته کردن
آبگرفته کردن
zalewać wodą
دیکشنری فارسی به لهستانی
آبگرفته کردن
آبگرفته کردن
淹没
دیکشنری فارسی به چینی
آبگرفته کردن
آبگرفته کردن
inondare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
آبگرفته کردن
آبگرفته کردن
empapar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
آبگرفته کردن
آبگرفته کردن
saturer d'eau
دیکشنری فارسی به فرانسوی