معنی اخراج کردن اخراج کردن banir, deportar, despedir, expulsar تصویر اخراج کردن دیکشنری فارسی به پرتغالی
اخراج کردن اخراج کردن بیرون کردن راندن تاراندن بیرون کردن دفع کردن کسی را از کار و شغل خود باز داشتن طرد کردن راندن نفی بلد جء وطن فرهنگ لغت هوشیار