معنی مجبور کردن
مجبور کردن
ograniczać, zmuszać, poddawać
تصویر مجبور کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
⚡ جستجوی واژه " مجبور کردن " در سایر فرهنگهای لغت و دائره المعارفهای جدول جو ...