ترجمه فساد به لهستانی - دیکشنری فارسی به لهستانی
معنی فساد
- فساد
- korupcja, deprawacja, niemoralność, rozrzutność, zgnilizna, (PL) gnicie
تصویر فساد
دیکشنری فارسی به لهستانی
واژههای مرتبط با فساد
فساد
- فساد
- تباه شدن، متلاشی شدن، از بین رفتن، تباهی، خرابی، نابودی، فتنه، آشوب، لهو و لعب، کینه، دشمنی
فرهنگ فارسی معین