معنی حساس حساس delikatny, straszny, wybrednie, wrażliwy, drażliwy تصویر حساس دیکشنری فارسی به لهستانی
حساس حساس کسی که سریعاً از اعمال دیگران ناراحت می شود، ویژگی چیزی که سریعاً در برابر عوامل بیگانه عکس العمل نشان می دهد، کنایه از مهم مثلاً موقعیت حساس، دارای گیرایی قوی مثلاً شامۀ حساس فرهنگ فارسی عمید