جدول جو
جدول جو

معنی تخم گذاری کردن

تخم گذاری کردن
wysiadywać, wylęgać się, inkubować
تصویری از تخم گذاری کردن
تصویر تخم گذاری کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی