معنی اعمال کردن
اعمال کردن
stosować, wywierać
تصویر اعمال کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
واژههای مرتبط با اعمال کردن
اعمال کردن
اعمال کردن
ورزانیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
اعمال کردن
اعمال کردن
بکار بستن، بکار بردن
فرهنگ لغت هوشیار
اعمال کردن
اعمال کردن
Apply, Exert
دیکشنری فارسی به انگلیسی
اعمال کردن
اعمال کردن
применять , прилагать
دیکشنری فارسی به روسی
اعمال کردن
اعمال کردن
anwenden, ausüben
دیکشنری فارسی به آلمانی
اعمال کردن
اعمال کردن
застосовувати , докладати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
اعمال کردن
اعمال کردن
应用 , 运用
دیکشنری فارسی به چینی
اعمال کردن
اعمال کردن
aplicar, exercer
دیکشنری فارسی به پرتغالی
اعمال کردن
اعمال کردن
applicare, esercitare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی