معنی هماهنگ کردن
هماهنگ کردن
coördineren
تصویر هماهنگ کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
واژههای مرتبط با هماهنگ کردن
هماهنگ کردن
هماهنگ کردن
Coordinate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
هماهنگ کردن
هماهنگ کردن
coordenar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
هماهنگ کردن
هماهنگ کردن
coordinar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
هماهنگ کردن
هماهنگ کردن
koordynować
دیکشنری فارسی به لهستانی
هماهنگ کردن
هماهنگ کردن
координировать
دیکشنری فارسی به روسی
هماهنگ کردن
هماهنگ کردن
координувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
هماهنگ کردن
هماهنگ کردن
koordinieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
هماهنگ کردن
هماهنگ کردن
coordonner
دیکشنری فارسی به فرانسوی
هماهنگ کردن
هماهنگ کردن
coordinare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی