معنی زمان بندی کردن
زمان بندی کردن
plannen, timen
تصویر زمان بندی کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
واژههای مرتبط با زمان بندی کردن
زمان بندی کردن
زمان بندی کردن
Time, Schedule
دیکشنری فارسی به انگلیسی
زمان بندی کردن
زمان بندی کردن
планировать , засекать время
دیکشنری فارسی به روسی
زمان بندی کردن
زمان بندی کردن
planen, stoppen (die Zeit)
دیکشنری فارسی به آلمانی
زمان بندی کردن
زمان بندی کردن
планувати , вимірювати час
دیکشنری فارسی به اوکراینی
زمان بندی کردن
زمان بندی کردن
planować, mierzyć czas
دیکشنری فارسی به لهستانی
زمان بندی کردن
زمان بندی کردن
安排 , 定时
دیکشنری فارسی به چینی
زمان بندی کردن
زمان بندی کردن
agendar, cronometrar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
زمان بندی کردن
زمان بندی کردن
programmare, cronometraggio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
زمان بندی کردن
زمان بندی کردن
programar, cronometrar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
زمان بندی کردن
زمان بندی کردن
programmer, chronométrer
دیکشنری فارسی به فرانسوی