معنی مقاوم
مقاوم
耐久性のある , 弾力のある , 密閉の , 丈夫な , 粘り強い
تصویر مقاوم
دیکشنری فارسی به ژاپنی
واژههای مرتبط با مقاوم
مقاوم
مقاوم
پایدار، ایستا
فرهنگ واژه فارسی سره
مقاوم
مقاوم
برابری کننده با کسی در کشتی و جز آن، پایداری کننده
فرهنگ لغت هوشیار
مقاوم
مقاوم
مقاومت کننده، ایستادگی کننده
فرهنگ فارسی معین
مقاوم
مقاوم
آنکه در برابر کسی بایستد و مقاومت کند، ایستادگی کننده، پابرجا
فرهنگ فارسی عمید
مقاوم
مقاوم
Durable, Resilient, Stanch, Sturdy, Tenacious
دیکشنری فارسی به انگلیسی
مقاوم
مقاوم
durável, resiliente, estanque, robusto, tenaz
دیکشنری فارسی به پرتغالی
مقاوم
مقاوم
trwały, odporny, hermetyczny, solidny, uparty
دیکشنری فارسی به لهستانی
مقاوم
مقاوم
прочный , устойчивый , герметичный , упорный
دیکشنری فارسی به روسی
مقاوم
مقاوم
міцний , стійкий , герметичний , міцний , впертий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
مقاوم
مقاوم
duurzaam, veerkrachtig, dicht, stevig, vasthoudend
دیکشنری فارسی به هلندی