معنی اجباری اجباری compulsivo, obbligatoriamente, coercizione تصویر اجباری دیکشنری فارسی به ایتالیایی
اجباری اجباری ناگزیری ناخواستی منسوب به اجبار. کاری که از روی قهر و ستم انجام گیرد مقابل اختیاری، نظام اجباری. خدمت سربازی که جوانان باید مدت دو سال بدان بپردازند نظام وظیفه فرهنگ لغت هوشیار