معنی عمل کردن عمل کردن bertindak, bepergian, berfungsi, mengoperasikan تصویر عمل کردن دیکشنری فارسی به اندونزیایی
عمل کردن عمل کردن انجام دادن رفتار کردن انجام دادن: اقبال تو بلندی نمود و خدای تعالی به مصلحت خود عمل کرد فرهنگ لغت هوشیار