معنی عرق کردن
- عرق کردن
- keringat
واژههای مرتبط با عرق کردن
عرق کردن
- عرق کردن
- بیرون آمدن عرق از بدن، خوی کردن
عرق کردن
- عرق کردن
- خویستن هم آوای خویشتن خوی کردن، پاره دادن (پاره رشوه)، شرمساری بیرون آمدن عرق از بدن خوی کردن، پرداخت پول و مال با اکراه، رشوه دادن، خجل شدن خجالت کشیدن
عرق کردن
- عرق کردن
- Sweatiness
عرق کردن
- عرق کردن
- потливость
عرق کردن
- عرق کردن
- Schwitzen
عرق کردن
- عرق کردن
- пітливість
عرق کردن
- عرق کردن
- potliwość
عرق کردن
- عرق کردن
- suor
عرق کردن
- عرق کردن
- sudoración
عرق کردن
- عرق کردن
- transpiration
