جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با سایه افکندن

سایه افکندن

سایه افکندن
سایه انداختن کسی یا چیزی بر کسی یا بر چیز دیگر، برای مِثال پدر مرده را سایه بر سر فکن / غبارش بیفشان و خارش بکن (سعدی۱ - ۸۰)، گرچه دیوار افکند سایه دراز / بازگردد سوی او آن سایه باز (مولوی - ۴۳)
سایه افکندن
فرهنگ فارسی عمید