معنی حلقه زدن
حلقه زدن
mengulang
تصویر حلقه زدن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
واژههای مرتبط با حلقه زدن
حلقه زدن
حلقه زدن
گرد نشستن
فرهنگ لغت هوشیار
حلقه زدن
حلقه زدن
Loop
دیکشنری فارسی به انگلیسی
حلقه زدن
حلقه زدن
зациклить
دیکشنری فارسی به روسی
حلقه زدن
حلقه زدن
schleifen
دیکشنری فارسی به آلمانی
حلقه زدن
حلقه زدن
зациклити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
حلقه زدن
حلقه زدن
zapętlać
دیکشنری فارسی به لهستانی
حلقه زدن
حلقه زدن
循环
دیکشنری فارسی به چینی
حلقه زدن
حلقه زدن
fazer um laço
دیکشنری فارسی به پرتغالی
حلقه زدن
حلقه زدن
fare un ciclo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
حلقه زدن
حلقه زدن
hacer un bucle
دیکشنری فارسی به اسپانیایی