معنی اسپری کردن
اسپری کردن
menyemprot
تصویر اسپری کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
واژههای مرتبط با اسپری کردن
اسپری کردن
اسپری کردن
به پایان رسانیدن تمام کردن خاتمه دادن
فرهنگ لغت هوشیار
اسپری کردن
اسپری کردن
Spray
دیکشنری فارسی به انگلیسی
اسپری کردن
اسپری کردن
распылять
دیکشنری فارسی به روسی
اسپری کردن
اسپری کردن
sprühen
دیکشنری فارسی به آلمانی
اسپری کردن
اسپری کردن
розпилювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
اسپری کردن
اسپری کردن
spryskiwać
دیکشنری فارسی به لهستانی
اسپری کردن
اسپری کردن
喷雾
دیکشنری فارسی به چینی
اسپری کردن
اسپری کردن
pulverizar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
اسپری کردن
اسپری کردن
spruzzare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
اسپری کردن
اسپری کردن
rociar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی