معنی اولیه
اولیه
primitif
تصویر اولیه
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
واژههای مرتبط با اولیه
اولیه
اولیه
نخستین
فرهنگ واژه فارسی سره
اولیه
اولیه
نخستینی مونث اولی نخستین پیشین: حالت اولیه تربیت اولیه، جمع اولیات
فرهنگ لغت هوشیار
اولیه
اولیه
مؤنث اولی، نخستین، پیشین
فرهنگ فارسی معین
اولیه
اولیه
Primitive
دیکشنری فارسی به انگلیسی
اولیه
اولیه
первобытный
دیکشنری فارسی به روسی
اولیه
اولیه
primitiv
دیکشنری فارسی به آلمانی
اولیه
اولیه
первісний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
اولیه
اولیه
prymitywny
دیکشنری فارسی به لهستانی
اولیه
اولیه
原始的
دیکشنری فارسی به چینی
اولیه
اولیه
primitivo
دیکشنری فارسی به پرتغالی