اخم اخم چین و شکنی که هنگام نارضایتی، عصبانیت یا فکر کردن بر پیشانی و ابرو می افتد، تُرش رویی، تُندرویی، سَخت رویی، عَبَس، عُبوس، تَجَهُّماخم کردن: چین و شکن انداختن بر پیشانی و ابرو هنگام نارضایتی، عصبانیت یا فکر کردناخم و تخم: خشم همراه با ترش رویی فرهنگ فارسی عمید
اخم اخم اخمه، آژنگ، ترشرویی، درهم کشیدگی ابرو از اوقات تلخی و بدحالی اخم کسی توی هم بودن: عبوس بودن، ترشرو بودن فرهنگ فارسی معین