معنی غرغر کردن غرغر کردن growl करना , बड़बड़ाना , गड़गड़ाहट , growling करना , छींटे मारना تصویر غرغر کردن دیکشنری فارسی به هندی
غرغر کردن غرغر کردن گلوی حیوانی را بریدن ذبح کردن: مرغ را غرغر کرد. زیر لب از روی خشم و ناراختی سخن گفتن غر زدن: زود برگشت آن جعل از بوستان رفت و غرغر کرد پیش دوستان. (بهار) فرهنگ لغت هوشیار