جدول جو
جدول جو

معنی اجباری

اجباری
मजबूरी , अनिवार्य रूप से , बलात्कारीपन
تصویری از اجباری
تصویر اجباری
دیکشنری فارسی به هندی

واژه‌های مرتبط با اجباری

اجباری

اجباری
ناگزیری ناخواستی منسوب به اجبار. کاری که از روی قهر و ستم انجام گیرد مقابل اختیاری، نظام اجباری. خدمت سربازی که جوانان باید مدت دو سال بدان بپردازند نظام وظیفه
فرهنگ لغت هوشیار