معنی ضعف کردن به دلیل گرسنگی
- ضعف کردن به دلیل گرسنگی
- mourir de faim
واژههای مرتبط با ضعف کردن به دلیل گرسنگی
ضعف کردن به دلیل گرسنگی
- ضعف کردن به دلیل گرسنگی
- Starve
ضعف کردن به دلیل گرسنگی
- ضعف کردن به دلیل گرسنگی
- умирать от голода
ضعف کردن به دلیل گرسنگی
- ضعف کردن به دلیل گرسنگی
- verhungern
ضعف کردن به دلیل گرسنگی
- ضعف کردن به دلیل گرسنگی
- померти від голоду
ضعف کردن به دلیل گرسنگی
- ضعف کردن به دلیل گرسنگی
- umrzeć z głodu
ضعف کردن به دلیل گرسنگی
- ضعف کردن به دلیل گرسنگی
- morrer de fome
ضعف کردن به دلیل گرسنگی
- ضعف کردن به دلیل گرسنگی
- morire di fame
ضعف کردن به دلیل گرسنگی
- ضعف کردن به دلیل گرسنگی
- morir de hambre
ضعف کردن به دلیل گرسنگی
- ضعف کردن به دلیل گرسنگی
- sterven van de honger
