ترجمه فساد به آلمانی - دیکشنری فارسی به آلمانی
معنی فساد
- فساد
- Korruption, Verderbtheit, Unmoral, Zügellosigkeit, Ranzigkeit, (DE) Verrottung
تصویر فساد
دیکشنری فارسی به آلمانی
واژههای مرتبط با فساد
فساد
- فساد
- تباه شدن، متلاشی شدن، از بین رفتن، تباهی، خرابی، نابودی، فتنه، آشوب، لهو و لعب، کینه، دشمنی
فرهنگ فارسی معین